بهعنوان یک محقق تجربه کاربر، باید بتوانید خواسته های افراد، انگیزهها و نیازهای آنها را واقعاً هدایت کنید و این بینشها را به گروه خود بازگردانید تا از آنها برای کمک به ساخت محصولات جدید یا بهبود محصولات موجود استفاده کنید. بیایید در مورد سوگیری در تحقیقات کاربران صحبت کنیم. این میتواند به طرق مختلف، در اشکال مختلف و فرمهای مختلف اتفاق بیفتد. بعنوان مثال در تحقیقات کاربران، مصاحبهای را با افرادی انجام میدهیم. چیزی که ممکن است متوجه آن نباشیم این است که به ازای هر فردی که برای مصاحبه انتخاب میکنیم، احتمالاً کسی را حذف میکنیم و بنابراین بهعنوان یک محقق، این بسیار مهم است که بدانیم چرا مصاحبه با افراد خاصی را بر دیگران ترجیح میدهیم و چه کسانی را حذف میکنیم و آیا افرادی که آنها را حذف میکنیم نیاز به مصاحبه دارند یا خیر.
یکی از محصولاتی که در گوگل وجود دارد برنامه سفارش غذای گوگل است، که در آن به مصرفکنندگان کمک میکند بتوانند از مشاغل اطراف خود غذا سفارش دهند. گروه طراحی اما در طول راه متوجه شدند که واقعاً با صاحبان کسب و کار صحبت نکردهاند زیرا در حقیقت قرار نبود مستقیماً با آنها یکپارچه سازی انجام شود. چون با آنها صحبت نکرده بودند، نیازهای آنها را درک نکرده بودند. بنابراین تصمیم گرفتند این کار را انجام دهند. هنگامیکه این بینش را کشف کردند و احتمالاً از آن لحظات خطور ایده ای خلاقانه به ذهن برای گروه بوده است؛ متوجه شدند که فرصتی عالی برای ساختن اکوسیستمی دارند که برای همه عادلانه خواهد بود.
بهعنوان یک محقق، بینشهای زیادی را کشف میکنید. این بینشها را در نظر میگیریم و دائماً در حال ارتقاء محصولاتی هستیم که میسازیم. بنابراین، بهطورکلی، این راهحل به ما این امکان را میدهد که دریابیم که باید تصویر بزرگتر، یعنی کل اکوسیستم را درک کنیم. هنگام طراحی باید همه صداها را در نظر بگیریم تا راهحلی عادلانه و منصفانه برای همه افرادی که درنتیجه تحت تأثیر قرار میگیرند، ایجاد کنیم.