برای 30 ثانیه سعی کنید حاصلضرب این دو عدد را به طور ذهنی محاسبه کنید، از قلم و کاغذ یا ماشین حساب استفاده نکنید:
17x24
محاسبه ذهنی سخت است. اکثر افراد از من میخواهند که چند دقیقهای به آنها وقت بدهم چون این کار خیلی سخت است.
یک کار دیگر: به تصویر در شکل 10.1 نگاه کنید و بگویید منظور عکس چیست.
اکثر افراد میگویند این تصویری از یک پسر کوچک غمگین است.
چرا این سوالات را از شما پرسیدم؟
انجام یک مسئله ضرب بصورت ذهنی و شناسایی تصویر به عنوان عکسی از یک پسر ناراحت، دو تجربه بسیار متفاوت است. به گفته دانیل کانمن، نویسنده کتاب «تفکر، سریع و آهسته» (2013)، اینها نمونه هایی از تفکر سیستم 1 و سیستم 2 هستند.
هنگامی که به عکس پسر کوچولو نگاه کردید و تصمیم گرفتید که موضوع تصویر چیست، یک کار سریع و آسان انجام دادید. برای انجام آن مجبور نشدید زیاد فکر کنید. این یک مثال از سیستم 1 تفکر است. کانمن میگوید سیستم 1 تفکر، سریع، بصری، آسان و بدون دردسر است.
سیستم 2 تفکر متفاوت است. هنگامی که شما مجبور بودید دو عدد را در ذهن خود ضرب کنید، این نمونهای از سیستم 2 تفکر است. سیستم 2 تفکر دشوار است و تلاش زیادی را میطلبد.
شما می توانید براساس انقباظ حدقه چشم افراد تشخیص بدهید چه زمانی آنها از سیستم 2 تفکر (سخت، نیازمند تلاش) استفاده میکنند.
کانمن در کتاب خود میگوید که تفکر از نوع سیستم 1 (سریع، بصری، آسان) حالت ذاتی یا طبیعی افراد است. اغلب اوقات اکثر افراد در حالت سیستم 1 تفکر قرار دارند.
سیستم 2 تفکر تنها زمانی اتفاق میافتد که افراد با چیزی که دشوار است (مثل ضرب ذهنی) روبرو شوند. هنگامی که این اتفاق میافتد، سیستم 1 بسیار سریع تسلیم میشود و جای خود را به سیستم 2 میدهد.
از آنجا که افراد بیشتر وقتها در حالت سیستم 1 تفکر هستند، اشتباهات جالبی در روند فکری برایشان پیش میآید.
فصلی که در حال خواندن مقالهای از آن هستید به بررسی این میپردازد که چگونه فونتها با سیستم 1 و سیستم 2 تفکر از راههای نامتعارفی تعامل میکنند و فصل «افراد چگونه خرید میکنند» توضیح میدهد که چگونه تفکر سیستم 1 بر قیمتگذاری و تعداد اقلامی که افراد میخرند تاثیر میگذارد.
استیو کروگ در کتاب عالی خود، «من را مجبور به فکر کردن نکن» به شما میگوید برای اینکه یک محصول قابل استفاده باشد، باید استفاده از آن آسان باشد تا افراد مجبور به فکر کردن نباشند و این معادل این است که استفاده آسان برابر است با تفکر کمتر.
اما یک چیز دیگر را باید در نظر بگیرید: اگر شما میخواهید افراد قبل از اقدام به کار یا رفتاری، به طور دقیق در مورد آن فکر کنند، پس لازم است ابتدا آنها را مجبور به انجام یک کار سخت کنید تا آنها را از سیستم 1 به سیستم 2 تفکر بکشید. در غیر این صورت، احتمالا اشتباهاتی رخ میدهد.
به عنوان یک طراح، احتمالا سعی نمیکنید با دادن یک کار سخت برای انجام به افراد، آنها را مجبور به تفکر سخت تر کنید، اما اگر مهم است که افراد با دقت به چیزی فکر کنند، پس ممکن است بخواهید که آنها فکر کنند. به عنوان مثال، اگر کسی مسئول فرود آوردن یک هواپیما، انجام یک عمل جراحی یا کنترل یک نیروگاه هستهای است، شما ممکن است بخواهید او حداقل در بخشی از کار در حالت سیستم 2 تفکر باشد.
شما نسبتاً راحت میتوانید افراد را از حالت سیستم 1 خارج و به سیستم 2 وارد کنید. در اینجا چند نمونه از راههایی که برای انجام این کار وجود دارد، آورده شده است:
حالت سیستم1 باعث اشتباهات زیادی میشود. اگر میخواهید افراد به دقت در مورد چیزی فکر کنند و این اشتباهات را انجام ندهند، شما باید آنها را به حالت سیستم 2 تغییر دهید. شما این کار را با مجبور کردن آنها به تفکر عمیق انجام میدهید.
هنگامی که شما در حال کار بر روی یک محصول هستید، معمولا در طراحی غوطه ور میشوید. این بدان معنی است که شما به محصول از منظر کسی نگاه نمیکنید که آن را برای اولین بار مشاهده یا استفاده میکند و یا کسی که آن محصول را برای حداقل سه ماه گذشته استفاده نکرده است. شما میدانید محصول چطور کار میکند اما کاربر نمیداند.
در مرحله طراحی دست کم گرفتن اشتباهاتی که افراد مرتکب میشوند، بسیار آسان است. آنها دکمه کنترل را پیدا نمیکنند. آنها به یاد نمیآورند که یک لینک در کجا قرار دارد. آنها معنای یک برچسب را به یاد نمیآورند.
این توسط تفکر سیستم 1 تشدید میشود. افراد اینقدر عمیق فکر نمیکنند. فرض کنید آنها عمیق فکر نمیکنند و فرض کنید اشتباهات زیادی مرتکب میشوند؛ شغل شما، به عنوان یک طراح این است که مطمئن شوید که از بسیاری از اشتباهات اجتناب شود.