فراموش کردن چیزها دردسرساز است. در بهترین حالت، کمی آزاردهنده است («کلیدم را کجا گذاشتم؟») و در بدترین حالت میتواند باعث شود با شهادت ناقص شاهدان عینی، افرادی بهاشتباه به زندان بیافتند. چطور ممکن است این ناهنجاری در انسان وجود داشته باشد؟ چرا ما نقصی اینچنینی داریم؟
درواقع اینطور نیست. در مورد هر یک از ورودیهای حواس چندگانه و تجربیاتی که هر دقیقه، هرروز، هرسال و در طول زندگی خوددارید، فکر کنید. اگر شما همهچیز را به خاطر بسپارید، دیگر قابلیت عملکرد نخواهید داشت. باید بعضی چیزها را فراموش کنید. مغز شما دائماً تصمیم میگیرد چه چیزی را به خاطر بسپارد و چه چیزی را فراموش کند. این تصمیمات ممکن است همیشه انتخابهای مفیدی نباشد، اما بهطورکلی این تصمیمات (که عمدتاً ناخودآگاه است) شمارا زنده نگه میدارد!
در سال 1886، هرمان ایبینگهاوس یک فرمول برای محاسبه میزان کمرنگ شدن خاطرات در طول زمان ارائه کرد:
که در آن R میزان ماندگاری در حافظه، S قدرت نسبی حافظه و t زمان است. این فرمول به یک نمودار می رسد که شبیه شکل 25.1 است. این منحنی «فراموش کردن» نامیده می شود و نشان می دهد که ما به سرعت اطلاعات را فراموش می کنیم مگر اینکه در حافظه بلند مدت ذخیره شود.