تصور کنید که هرگز تبلت ندیدهاید، حالا من یک تبلت به شما میدهم و به شما میگویم که میتوانید با آن کتاب بخوانید. قبل از اینکه تبلت را روشن کنید، قبل از استفاده از آن، شما یک مدل در چارچوب خواندن یک کتاب در تبلت دارید. شما فرض میکنید که چه چیزی روی صفحهنمایش ظاهر خواهد شد، چه چیزهایی میتوانید انجام دهید و چگونگی انجام آنها چیست، چیزهایی مانند ورق زدن یک صفحه یا استفاده از یک نشانه. شما یک مدل ذهنی برای خواندن یک کتاب در تبلت دارید، حتی اگر قبلاً آنرا انجام نداده باشید.
اینکه این مدل ذهنی در سرتان چگونه به نظر میرسد و چگونه عمل میکند بستگی به بسیاری از چیزها دارد. اگر قبلاً از تبلت استفاده کرده باشید، مدل ذهنی شما برای خواندن یک کتاب در تبلت متفاوت از شخص دیگری است که هرگز از آن استفاده نکرده یا حتی نمیداند تبلت چیست. اگر از یک تبلت خاص مانند ipad برای یک سال گذشته استفاده کردهاید، مدل ذهنی شما متفاوت از کسی است که هرگز کتاب را بهصورت الکترونیکی نخوانده است؛ و هنگامیکه شما تبلت را دریافت میکنید و چند کتاب را در آن میخوانید، هرکدام از الگوهای ذهنی که پیشازاین در سر داشتهاید، شروع به تغییر و تنظیم میکنند تا تجربۀ خود را تجسم کنید.
من از دهه 1980 درباره مدلهای ذهنی (و مدلهای مشابه آن مانند مدلهای مفهومی که در زیر بحث شدهاند) صحبت میکنم. من برای سالها طراحی رابطهای کاربری نرمافزاری، وبسایتها، دستگاههای پزشکی و محصولات مختلف را انجام دادهام. من همیشه از چالش تطبیق آنچه در مغز انسان میگذرد با محدودیتها و فرصتهای ارائهشده توسط فناوری لذت میبرم. نمونههای شاخص رابطهای کاربری میآیند و میروند (بهعنوانمثال، صفحهنمایش مشکی با کاراکترهای سبز از سیستمهای اولیه مبتنی بر Ms-Dos و یا صفحه آبی از رابط کاربر گرافیکی اولیه ویندوز)، اما افراد بهآرامی تغییر میکنند. بعضی از مفاهیم قدیمی طراحی رابط کاربری هنوز بسیار موردتوجه و مهم هستند. مدلهای ذهنی و مدلهای مفهومی برخی از مفاهیم مفید طراحی هستند که به اعتقاد من آزمون زمان را گذراندهاند.
اولین کسی که در مورد مدلهای ذهنی صحبت کرد، کنکت کریک در کتاب 1943 «توضیح طبیعت» بود. مدت کوتاهی پسازآن، کریک در یک حادثه دوچرخهسواری جان سپرد و این مفهوم به مدت چند سال خاموش شد. این اصطلاح در دهه 1980 دوباره ظاهر شد، زمانی که دو کتاب با عنوان «مدلهای ذهنی» منتشر شد، یکی از آنها توسط فیلیپ جانسون لیرد و دیگری توسط ددر گنتنر منتشر شد.
بهترین تاریخچهای که من در مورد مدلهای ذهنی در ارتباط با نرمافزار و قابلیت کاربری پیدا کردم، مقاله 1999 مری جوی دیویدسن، لورا دوو و جولی ولتز به نام «مدلهای ذهنی و قابلیتهای کاربری»
تعاریف زیادی برای مدلهای ذهنی وجود دارد که حداقل 25 سال عمر دارند. تعریف موردعلاقه من از مقاله مجلهی سوزان کری در سال 1986 «آموزش شناختی علوم و معرفتی» است که بیان میکند:
«یک مدل ذهنی فرایند تفکر فردی را برای چگونگی کار (بهعنوانمثال شناخت فرد از جهان پیرامون) نشان میدهد. مدلهای ذهنی بر اساس حقایق ناقص، تجربیات گذشته و حتی تصورات شهودی است. این مدلها به شکل دادن اعمال، رفتار و درک آنچه افراد در موقعیتهای پیچیده بدان توجه میکنند، کمک میکنند و نحوه برخورد افراد با مسائل را تعیین میکنند.»
درزمینهٔ طراحی، یک مدل ذهنی به تصور از چیزی - دنیای واقعی، یک دستگاه، نرمافزار و غیره -اشاره میکند که شخص در ذهن دارد. افراد مدلهای ذهنی را بسیار سریع، اغلب قبل از اینکه حتی از نرمافزار یا دستگاه استفاده کنند، ایجاد میکنند. مدلهای ذهنی آنها از تجربه قبلی خود با نرمافزار یا دستگاههای مشابه، پیشفرضهای آنها، چیزهایی که شنیدهاند و دیگران میگویند و همچنین از تجربه مستقیم خود با محصول یا دستگاه میآیند. مدلهای ذهنی در معرض تغییرند. افراد به مدلهای ذهنی مراجعه میکنند تا پیشبینی کنند که سیستم، نرمافزار یا محصول چهکاری انجام میدهد یا چهکاری باید با آن انجام شود.
به نظر من، متداولترین تعریف از اصطلاح «مدل ذهنی» چیزی است که من استفاده میکنم، اما حداقل با یکی از تعاریفی که جدیداً آمده است سازگار نیست. ایندی یانگ در کتاب «مدلهای ذهنی» خود، از این اصطلاح به شکل دیگری استفاده میکند. او رفتار یک مخاطب خاص در انجام یک سری از وظایف، ازجمله اهداف و انگیزههای او را در نموداری ترسیم میکند. در این نمودار، او توصیف میکند که «سیستم» برای مطابقت با کار چه میکند. او کل این ساختار را «مدل ذهنی» مینامد. نتایج به نظر مفید میرسد، اما من آنها را یک مدل ذهنی نمینامم. اینیک استفاده متفاوت از اصطلاح است.