برای درک اینکه چرا مدلهای ذهنی برای طراحی بسیار مهم هستند، باید بدانید که یک مدل مفهومی چگونه است و با یک مدل ذهنی چه تفاوتهایی دارد. مدل ذهنی تصوری است در مورد جسمی که شخص در ذهن خود با آن تعامل دارد. یک مدل مفهومی، مدل واقعی است که بهوسیله طراحی و ارتباط با محصول واقعی به فرد داده میشود. به مثال خواندن کتاب الکترونیکی بر روی تبلت بازگردیم، شما یک مدل ذهنی از خواندن یک کتاب در تبلت، چگونگی کارکرد آن و آنچه شما میتوانید با آن انجام دهید، دارید؛ اما زمانی که با یک تبلت در دست نشستهاید، «سیستم» تبلت نشان میدهد که مدل مفهومی از برنامه کتاب درواقع چیست؛ که شامل صفحهها، دکمهها و چیزهایی است که اتفاق میافتد. رابط کاربری واقعی همان مدل مفهومی است. کسی یک رابط کاربری را طراحی کرده است و این رابط مدل مفهومی محصول را در اختیار شما قرار میدهد.
در این مرحله شما ممکن است بپرسید، «خب؟ چرا باید در مورد این مدل ذهنی/مدل مفهومی نگرانی داشته باشم؟» به این دلیل باید مراقب باشید: اگر بین مدل ذهنی فرد و مدل مفهومی محصول تفاوتی وجود داشته باشد یادگیری محصول یا وبسایت سخت خواهد بود ، استفاده از آن مشکل خواهد شد یا اصلاً پذیرفته نمیشود. این ناسازگاری چگونه رخ میدهد؟ در اینجا چند نمونه آورده شده است:
در مورد افرادی که فقط کتابهای واقعی و فیزیکی را مطالعه میکنند و یک مدل ذهنی دقیق از خواندن کتابها در تبلت ندارند چه اتفاقی میافتد؟ در این صورت شما میدانید که افراد هیچ مدل ذهنی که متناسب با مدل مفهومی باشد، ندارند. شما میخواهید مدل ذهنی آنها را تغییر دهید.
گاهی اوقات میدانید که مدل ذهنی مخاطبان هدف، مدل مفهومی را تأیید نخواهد کرد و بهجای تغییر طراحی رابط کاربری، میخواهید مدل ذهنی افراد را با مدل مفهومی که طراحی کردهاید، منطبق کنید. راه تغییر یک مدل ذهنی از طریق آموزش است. شما میتوانید با یک ویدیو آموزشی کوتاه مدل ذهنی آنها را تغییر دهید قبل از اینکه تبلت حتی به درب خانه آنها برسد. درواقع، یکی از مهمترین اهداف آموزش برای محصول جدید، تنظیم مدل ذهنی مخاطبان در همسویی با مدل مفهومی محصول است.
شما ممکن است با اصطلاح طراحی کاربر محور (UCD) آشنا شوید. یک فرآیند UCD مجموعهای از وظایف و فعالیتهایی است که طراحان رابط کاربری و متخصصان قابلیت کاربری برای اطمینان از اینکه وبسایت یا محصول برای یادگیری و استفاده آسان است، انجام میدهند. به نظر من، فرایند UCD مغرضانه است، بهاینعلت که در اصل به این معنی است که مدلهای ذهنی کاربران را (با تجزیهوتحلیل فرایند، مشاهدات، مصاحبهها و غیره) درک کنیم و یا یک مدل مفهومی متناسب مدل ذهنی کاربران (طراحی رابط، تکرار، آزمون اعتبار سنجی و غیره) طراحی کنیم.