افراد بهگونهای آفریدهشدهاند که به چهرهها توجه کنند. برای اطلاعات بیشتر در مورد قسمتهایی از مغز که چهرهها را پردازش میکنند، فصل «افراد چگونه میبینند» را بخوانید.
این موضوعها بیشترین توجه را به خود جلب میکنند:
آیا تابهحال فکر کردهاید چرا همیشه در اطراف محلی که تصادفی رخ میدهد، ترافیک کند میشود؟ آیا شما درباره این واقعیت که افراد فریفته صحنه تصادف هستند و به آن جلب میشوند شاکی هستید و درعینحال متوجه شدهاید که خود شما در حال گذر از آن محل، سر میچرخانید و نگاه میکنید؟ خب، این تقصیر شما نیست که شما (و هرکس دیگری) نمیتوانید در مقابل صحنههای خطر مقاومت کنید. این مغز قدیم شما است که به شما یادآوری میکند که دقت کنید.
در «طراحی عصبی وب: چه چیزی باعث میشود آنها را مجبور به کلیک کنید؟» من در مورد این ایده صحبت میکنم که شما واقعاً یک مغز ندارید، بلکه سه تا دارید. مغز جدید، مغز آگاهی، استدلال و منطق است و آن مغزی است که شما آن را میشناسید. مغزمیانی بخشی است که احساسات را پردازش میکند و مغز قدیم بخشی است که به بقای شما بیشتر علاقهمنداست. از یک منظر تکاملی، مغز قدیم پیش از بقیه توسعه یافت. درواقع، این بخش از مغز ما خیلی مشابه مغز خزندگان است، به همین دلیل است که بعضی افراد آن را «مغز خزنده» مینامند.
کار مغز قدیم شما این است که بهطور مداوم محیطزیست را اسکن کند و به سؤالات پاسخ دهد: «آیا میتوانم آن را بخورم؟ آیا میتوانم با آن رابطه جنسی داشته باشم؟ آیا من را میکشند؟» این واقعاً همهی آن چیزی است که مغز قدیم به آن اهمیت میدهد (شکل 47.1). اگر در مورد آن فکر کنید، میبینید که این مهم است. بدون غذا شما میمیرید، بدون تولیدمثل نژادها و گونههای جانوری باقی نخواهد ماند و اگر شما کشته شوید، دو سؤال دیگر اصلاً مهم نیست؛ بنابراین مغز حیوانی در ابتدا تکامل یافت تا در مورد این سه موضوع بهشدت مراقبت کند. همانطور که حیوانات تکامل یافتند، ظرفیتهای دیگر (احساسات، تفکر منطقی) را توسعه دادند، اما آنها بخشی از مغز خود را حفظ کردند تا همیشه مسئولیت این سه موضوع مهم را به عهده بگیرد.
این بدان معنی است که شما نمیتوانید در برابر توجه به غذا، سکس یا خطر مقاومت کنید، مهم نیست چقدر تلاش کنید. این کار مغز قدیم است. شما لازم نیست هر وقت که متوجه میشوید، کاری انجام دهید برای مثال، هنگامیکه شما که کیک شکلاتی را میبینید، لازم نیست آن را بخورید، شما مجبور نیستید عاشق زن جذابی شوید که وارد اتاق میشود و شما مجبور نیستید از مرد بزرگ، ترسناکی که به همراه آن زن زیبا به اتاق وارد میشود، فرار کنید؛ اما خواهناخواه متوجه همه این چیزها خواهید شد.
افراد بهگونهای آفریدهشدهاند که به چهرهها توجه کنند. برای اطلاعات بیشتر در مورد قسمتهایی از مغز که چهرهها را پردازش میکنند، فصل «افراد چگونه میبینند» را بخوانید.