بهتازگی یک پیشنهاد کاری دریافت کردهاید، کاری جذاب با پول زیاد است که جنبههای منفی نیز دارد. احتمالاً باید بیشتر سفر کنید و ساعات طولانیتری را کارکنید. آیا این کار جدید را میپذیرید یا در همان کار قبلی باقی میمانید؟ حس درونیتان به شما میگوید که آن را بپذیرید، اما وقتی مینشینید و فهرستی از مزایا و معایب آن را مینویسید، معایب بیشتر از مزایا میشود و روش منطقی به شما میگوید که در کار خود باقی بمانید. کدامیک را دنبال میکنید: منطق یا حس درونیتان؟
مریک دوپریز (۲۰۰۸) و گروهش برای پاسخ این موضوع، پژوهشهایی انجام دادند. آنها به تقابل بین حس و حال و استراتژیهای تصمیمگیری علاقهمند بودند.
به شرکتکنندگان، ویدئو کلیپی از بخشهای خندهدار فیلم «ماپت» (حس شاد) و یا فیلم «فهرست شیندلر» (حس غم) نشان دادند. بعد برخی از مدلهای فلاکس مدل «ترموس» به آنها نشان داده شد. به تعدادی از شرکتکنندگان گفتند با توجه به حس اولیهشان (شرط شهود) دوست دارند چه فلاکسی را در قرعهکشی برنده شوند. از به برخی دیگر خواسته شد محصولات مختلف را ازنظر جوانب مثبت و منفی ویژگیها و خصوصیاتش بررسی کنند (شرط سنجش).
بعدازاینکه شرکتکنندگان فلاکس موردعلاقهشان را انتخاب کردند، ارزش پولی فلاکس را برآورد کردند. سپس پرسشنامهای را تکمیل کردند که حس و حال فعلی آنها را ارزیابی میکرد و درنهایت پرسشنامهای را تکمیل کردند که روش تصمیمگیری آنها را به شهودی و سنجشی درجهبندی میکرد.
در اینجا خلاصهای از نتایج ذکرشده است:
ویدئو کلیپها برای شاد یا غمگین کردن افراد مؤثر بود.
شرکتکنندگانی که معمولاً تصمیمات شهودی میگرفتند، زمانی که دستور برآورد شهودی به آنها داده شد، ارزش فلاکس را بالاتر برآورد کردند.
شرکتکنندگانی که معمولاً تصمیمات سنجیده میگرفتند، زمانی که دستور برآورد سنجیده به آنها داده شد، ارزش فلاکس را بالاتر برآورد کردند.
شرکتکنندگانی که در زمان تصمیمگیری شهودی حس شادی داشتند، صرفنظر از روش معمول تصمیمگیری خود، ارزش فلاکس را بالاتر برآورد کردند.
شرکتکنندگانی که در زمان تصمیمگیری سنجیده حس غم داشتند، صرفنظر از روش معمول تصمیمگیری خود، ارزش فلاکس را بالاتر برآورد کردند.