اگر شما روانشناسی در قرن بیستم را مطالعه کرده باشید، ممکن است ب.ف. اسکینر و کار او درزمینهٔ «شرطیسازی عامل» را بشناسید. اسكینر بررسی كرد كه آیا رفتار بر اساس میزان و شیوه دریافت تقویتکننده (پاداش)، افزایش یا كاهش مییابد.
تصور کنید موشی را در قفسي با یک اهرم قرار دادهاید. اگر موش به اهرم فشار بیاورد، یکتکه غذا به او داده میشود. این تكه غذا، تقویتکننده نامیده میشود؛ اما اگر شما آن را بهگونهای تنظیم کنید که موش در هر بار که اهرم را فشار میدهد غذایی دریافت نکند، چه اتفاقی میافتد. اسكینر، سناریوهای مختلف را آزمایش كرد و متوجه شد كه تعداد دفعاتی كه شما به موش غذا میدهید و نحوه ارائه غذا (اینكه آیا آن را بر اساس زمان سپریشده یا فشار اهرم دادهاید)، بر تعداد دفعاتی که موش اهرم را فشار میدهد تأثیر دارد. در اینجا خلاصهای از برنامههای مختلف آورده شده است:
حالتهای دیگری میتواند وجود داشته باشد. شما میتوانید پارامترهای ثابت یا متغیر در هر برنامه داشته باشید. در یک برنامه ثابت، برای مثال، به ازای هر 15 دقیقه یا هر 10 فشار، همان رویه فاصله یا نسبت را حفظ میکنید. اگر برنامه متغیر باشد، زمان یا نسبت آن را تغییر میدهید، اما ميانگين آن را در دفعات مشخص حفظ میکنید؛ برای مثال، گاهی اوقات شما تقویتکننده را بعد از دو دقیقه و گاهی پس از هشت دقیقه میدهید، اما همیشه دادن تقویتکننده بهطور متوسط پنج دقیقه طول میکشد.
بنابراین درمجموع چهار برنامه ممکن وجود دارد:
به نظر میرسد که موشها (و افراد) به شیوهای قابل پیشبینی بر اساس برنامهای که از آن استفاده میکنید رفتار میکنند. شکل 51.1 نمودار چگونگی رفتار شما را بر اساس نوع برنامه نشان میدهد.
در دهههای 1960 و 1970، نظريه شرطیسازی عامل، در بسیاری از دانشکدههای روانشناسی دانشگاههای سراسر جهان يك نظريه مطرح بود؛ اما بسیاری از روانشناسان با دیدگاههای دیگر (بهعنوانمثال، روانشناسی شناختی یا اجتماعی) از طرفداران آن نبودند و اين باعث شد مقبوليت اوليه خود را از دست بدهد. در عوض سایر نظریههای یادگیری و انگیزش محبوبتر شدهاند و امروزه نظريه شرطیسازی عامل به یک جلسه از کلاس روانشناسی مقدماتی دانشگاه، یک ارائه كلاسي و چند صفحه در کتاب درسی محدودشده است. همانطور كه حدس زدهاید، من در دوره کارشناسی اين نظريه را آموختهام و از طرفداران آن هستم. اگرچه اعتقاد ندارم که نظريه شرطیسازی عامل میتواند تمام رفتار و انگیزهها را توضیح دهد، اما معتقدم که اين نظریه بهخوبی مورد آزمایش قرارگرفته و کارآمد است. خودم شخصاً آن را در سبک مدیریتي خود، در سبک تدريس کلاس و در شیوه پرورش فرزندم استفاده میکنم.
با اين توصيف شما میتوانید پیشبینی کنید که افراد بر اساس نحوه دريافت تقویتکننده یا پاداش گرفتن، چگونه رفتاري را در پيش میگیرند. اگر میخواهید افراد رفتار خاصی را بهدفعات تكرار کند، از یک برنامه نسبت متغیر استفاده کنید.
اگر تابهحال به يك كازينو رفته باشيد، احتمالاً یک برنامه نسبت متغیر را در عمل دیدهاید. شما پول خود را در ماشین اسلات قرار داده و دکمه را فشار میدهید. شما میدانید هرچند وقت یکبار پیروز میشوید اما این موضوع بر اساس زمان نیست بلکه به تعداد دفعاتی است که شما بازی میکنید. این بازي یک برنامه ثابت نیست، بلکه یک برنامه متغیر است كه قابل پیشبینی نیست شما مطمئن نیستید چه زمانی به پیروزی میرسید، اما میدانید که با بازي بيشتر، شانس خود را برای پیروزی افزایش میدهید؛ بنابراین بیشتر بازي میکنید و پول بيشتري نصيب کازینو خواهد شد.
اگر مطمئن نیستید که شرطیسازی عامل ربطي با طراحی داشته باشد، در مورد آن عمیقتر فكر كنيد. بهعنوان يك طراح، بارها خواستهاید افراد را تشویق کنید تا بهصورت مداوم یک رفتار خاص را تكرار كنند. مطالعات اسکینر به اين موضوع مرتبط است، اما طراحان آن را درک نمیکنند. تحقيق کیوتز را در مطلب ابتدای این فصل مطالعه کنید. کارت دريافت قهوه رايگان درواقع یک مثال از برنامه نسبت ثابت است: شما 10 فنجان قهوه میخرید (10 بار اهرم را فشار میدهید) و سپس یک قهوه رایگان دریافت میکنید.
در سايت Dropbox.com، در برابر هر يك دوستی که دعوت میکنید تا به Dropbox بپیوندد، فضای ذخیرهسازی بیشتری دریافت خواهید کرد (شکل 51.2). اینیک برنامه تقویت مستمر است. (مطالعات اسکینر نشان میدهد که اگر سياست Dropbox مبتني بر ارائه پاداش بزرگتر درازای دعوت سه یا پنج نفر باشد، ممکن است نتایج بهتري را کسب کند، بهعبارتدیگر، بهجای برنامه مستمر از یک برنامه نسبت ثابت استفاده كند).