تحقیق روی لبخند از اواسط دهه ۱۸۰۰ آغاز شد. یک پزشک فرانسوی به نام گیوم دوشن از جریانهای الکتریکی برای تحقيق بر روی افراد استفاده کرد. او عضلات خاصی از صورت آنها را تحریک کرد و سپس از حالت چهره آنها عکس گرفت (شکل 71.1) . این تجربه دردناکی بود و تصاویر نشان میداد که افراد درد دارند.
دوشن ۲ نوع لبخند را شناسایی کرد. برخی از لبخندها با انقباض عضله بزرگ گونه (که باعث بالا رفتن گوشه لبها میشد) و عضله حلقوی چشم (که گونههای را بالابرده و موجب چروک اطراف چشم میشود) همراه است. لبخندهایی که موجب انقباض این دو گروه عضلات میشود لبخند دوشن نامیده میشود. در لبخند غیردوشن فقط عضله بزرگ گونه منقبض میشود به عبارتی گوشه لب بالا میآید اما چشمها چروک نمیشود.
پس از دوشن، چندین محقق از این ایدهها برای تحقیق روی لبخند استفاده کردند. سالها اعتقاد بر این بود که لبخند دوشن، لبخندی است که بهعنوان لبخند واقعی تلقی میشود و غیرممکن است که بتوان لبخند مصنوعی زد چراکه ۸۰ درصد از افراد نمیتوانند بهصورت آگاهانه مانع از چروک شدن عضلات دور چشم شوند. چرا اینهمه علاقه به واقعی یا مصنوعی بودن لبخند وجود دارد؟ چون مردم افرادی را دوست دارند و سریعتر به آنها اعتماد میکنند که بجای احساسات جعلی یا ساختگی، احساسات واقعی را نشان میدهند.
اوا كرامهيوبر و آنتونی منستد (۲۰۰۹) تصمیم گرفتند صحت این موضوع را که اکثر افراد نمیتوانند لبخندی مصنوعی بزنند که به نظر واقعی برسد بررسی کنند. یافته آنها برخلاف باورهای قبلی بود. در این تحقیق وقتی از افراد که تظاهر به لبخند میکردند عکس گرفته شد، ۸۳ درصد توانستند لبخندی مصنوعی بزنند که به نظر افراد دیگر واقعی میرسید.
علاوه بر این تصمیم گرفتند بجای عکس، ویدئوهایی را نیز موردبررسی قرار دهند. یافتههای آنها نشان داد که خنده مصنوعی با ظاهری واقعی در ویدئو سختتر است اما نه به خاطر چروکهای دور چشم، بلکه به این دلیل که افراد با توجه به عواملی مانند مدتزمان لبخند، مشاهده احساساتی غیر از شادی مانند بیطاقتی میتوانند خنده واقعی را از ساختگی تمیز دهند. این نشان میداد در ویدئو کار تشخیص لبخند ساختگی آسانتر است چراکه برخلاف عکس، طولانی و پویا بود.