دیمیتری ون در لیندن (۲۰۰۱) و تیمش در مورد استراتژی اکتشاف که افراد در هنگام یادگیری نحوه استفاده از کامپیوتر و دستگاه های الکترونیکی استفاده میکنند تحقیق کردند. اعتقاد ون در لیندن این است که اشتباهات عواقبی دارند، اما بر خلاف باور عمومی، همه عواقب منفی نیستند. اگر چه ممکن است اشتباهات با عواقب منفی همراه باشند، اما این احتمال نیز وجود دارد که عواقب اشتباهات، مثبت یا خنثی نیز باشند.
اشتباهات با عواقب مثبت، اعمالی هستند که به نتیجه مورد نظر منتهی نمی شود اما اطلاعاتی به فرد می دهد که برای تحقق اهداف کلی به او کمک می کند.
اشتباهات با عواقب منفی، اعمالی هستند که منتهی به بن بست می شود، نتایج مثبت را خنثی کرده و فرد را به همان نقطه شروع برمی گرداند یا منتهی به عملی می شود که قابل بازگشت نیست.
اشتباهاتی با عواقب خنثی، اشتباهاتی هستند که هیچ تاثیری بر اتمام کار ندارند.
به عنوان مثال فرض کنید که می خواهید برای رقابت با اپل، یک تبلت جدید طراحی کنید و برای سنجش نحوه استفاده دستگاه ، یک نمونه اولیه به افراد می دهید. افراد اسلایدر بار را حرکت می دهند با این تصور که برای کنترل صدا است اما صفحه نمایش روشن تر می شود. آنها اسلایدر روشنایی را بجای اسلایدر صدا انتخاب کرده بودند. آنها اشتباه کردند اما الان می دانند که صفحه نمایش را چطور روشن تر کنند. درصورتیکه این عنصر همان عاملی باشد که باید برای تماشای ویدئو یاد بگیرند و با این فرض که آنها در نهایت اسلایدر صدا را پیدا کرده اند) پس می توان گفت که این اشتباه با عاقبتی مثبت همراه بوده است.
حالا تصور کنید که افراد می خواهند فایلی را از یک پوشه به پوشه دیگری منتقل کنند اما در دكمه گزینه ها دچار اشتباه شده و فایل را حذف می کنند. این اشتباهی با عاقبت منفی است.
در نهایت افراد سعی می کنند گزینه منویی را انتخاب کنند که موجود نیست، آنها مرتکب اشتباه شده اند اما عاقبت آن نه مثبت و نه منفی است بلکه خنثی می باشد.