هر کس که در یک تصمیمگیری گروهی شرکت کرده یا به فعالیت در قالب گروهی متمرکز پرداخته باشد، تجربه دیدن و شنیدن صحبتهای عضو متنفذ این گروه را داشته که گفتگوها و تصمیمگیریها را به انحصار خود درآورده است. صرف اینکه تصمیمات در یک گروه گرفته میشود به این معنا نیست که واقعاً تمام گروه تصمیم گرفته باشند. خیلی از افراد در حضور یک یا دو عضو نافذ گروه کنار میکشند و شاید اصلاً صحبت نکنند.
کامرون اندرسون و گاوین کیلیداف (۲۰۰۹) به بررسی تصمیمگیری گروهی پرداختند. آنها گروههای ۴ نفرِ ای از دانشجویان تشکیل دادند و از آنها خواستند تا مسائل ریاضی GMAT (آزمون استاندارد برای ورود به دوره آموزشی دانشکده تحصیلات تکمیلی اقتصاد) را حل کنند. استفاده از مسائل ریاضی استاندارد به محققان این امکان را داد تا کیفیت حل مسائل توسط گروه را بررسی کنند. علاوه بر این میتوانستند با مشاهده نمرات قبلی ریاضی کنکور ورودی دوره دبیرستان به کارشناسی، قابلیت هر یک از اعضا را مقایسه کنند.
محققان در طول جلسه حل مسئله، از مکالمات گروه فیلمبرداری کرده و بعد برای مشخص کردن رهبر هر گروه آن را موردبررسی قراردادند. آنها از چندین گروه ناظر خواستند که ویدئوها را ببینند تا مشخص شود آیا در مورد اینکه چه کسانی رهبر هستند اجماع نظری وجود دارد. همچنین از افراد هر گروه خواستند که رهبر گروه خود را شناسایی کنند. همه افراد در مورد شخص رهبر در هر گروه همرأی بودند.
برای اندرسون و کيلداف جالب بود که چرا یک رهبر، رهبر میشود. قبل از اینکه گروهها حل مسئله را آغاز کنند همگی پرسشنامهای را تکمیل کردند تا سطح تسلط آنها ارزیابی شود. همانطور که شاید تصور کنید رهبران در ارزیابی تسلط، نمرات بالایی گرفتند؛ اما این موضوع هم نحوه رهبر شدن آنها را نشان نمیداد. آیا بهترین نمرات ریاضی کنکور را داشتند؟ خیر. آیا با قلدری سایر افراد را مجبور کردند که اجازه رهبر شدن را به آنها بدهند؟ خیر.
پاسخ این موضوع محققان را شگفتزده کرد: رهبران اول صحبت میکردند. در ۹۴٪ مسائل، پاسخ نهایی گروه همان پاسخی بود که اول پیشنهادشده بود و افراد باشخصیت خبره همیشه اول صحبت میکردند.