آیا تابهحال
برای اولین بار در یک کلیسا یا یک مراسم مذهبی شرکت کردهاید؟ احساس شما هنگام حضور، احتمالاً شبیه حالت زیر است: مطمئن نیستید در ادامه چه اتفاقی قرار است بیفتد. مردم واکنشهای متفاوتی نشان میدهند: دعا میکنند، آواز میخوانند یا بهگونهای زمزمه میکنند که شبیه به زبانی خارجی است. مردم ایستادهاند، نشستهاند یا زانوزدهاند. شما زیرچشمی اطراف خود را برانداز میکنید و سعی میکنید از دیگران تقلید کنید. اگر کسی بایستد و تعدادی کاغذ در دستش بگیرد و سه بار دور خودش بچرخد، احتمالاً شما هم به دنبال تعدادی کاغذ خواهید گشت!
چرا رفتار دیگران ما را مجبور به تقلید میکند؟ چرا ما رفتار دیگران را تکرار میکنیم؟ این تقلید و تکرار را «تأیید اجتماعی» مینامند.
بیشتر انسانها خودشان را مستقل در تفکر میدانند، بدین معنا که دوست دارند فکر کنند خاص و یکتا هستند؛ اما در حقیقت نیاز به داشتن هماهنگی و تعلق مستقیماً به سیستم عصبی و زیستی ما مربوط است. ما میخواهیم هماهنگ به نظر برسیم. ما تمایل داریم که دیگران دوستمان دارند. این میل، محرکی قدرتمند است که باعث میشود وقتی افراد در یک موقعیت اجتماعی هستند به دیگران نگاه کنند تا ببینند آنان چگونه رفتار میکنند. این کار، فرایندی خودآگاه نیست و ما متوجه نیستیم که چنین رفتار میکنیم.
نیاز به داشتن هماهنگی و تعلق، با مغز و سیستم زیستی ما مرتبط است.
شبی در سال ۱۹۶۴ زنی جوان به نام کیتی گنوز در خیابان کوئین نیویورک با چاقو موردحمله قرار گرفت. بر اساس مقاله نیویورکتایمز، او چندین بار توسط مردی مورد اصابت چاقو قرار گرفت، درحالیکه سی دقیقه برای کمک فریاد میکشید، اما کسی به او کمک نکرد. این اتفاق در شرایطی رخ داد که ۳۸ نفر شاهد این حادثه بودند، اما هیچکدام کمکی به او نکردند.
مقاله نیویورکتایمز توفانی از سؤالات بهسوی متفکران اجتماعی راه انداخت و پرسید چرا شهروندانی سالم و طبیعی اجازه میدهند چنین اتفاقی بیفتد؟ چرا کسی به کیتی کمک نکرد؟ آیا مردم بیاحساس شدهاند؟ آیا ترسیدهاند که اگر دخالت کنند آنها هم کشته خواهند شد؟ موجی از تحقیقات تحت عنوان «اثر ناظر» آغاز شد.
لاتان و دارلی (Latane and Darley) این مطالعات را به اوج رساندند و آن را در قالب کتابی با عنوان «ناظران منفعل: چرا کسی به او کمک نکرد؟» در سال ۱۹۷۰ منتشر کردند.
دریکی از مطالعات، این دو محقق فردی را دریکی از خیابانهای شهر در نظر گرفتند که ناگهان دچار حمله صرع میشد. آیا
کسی به این فرد در این شرایط بحرانی کمک میکرد؟ آنها آزمایش را روی تعداد مختلفی از انسانها مطالعه کردند. اگر یک
ناظر بهتنهایی این صحنه را میدید و حضور داشت، بهاحتمال ۸۵ درصد به فرد نیازمند کمک میکرد. زمانی که پنج ناظر
درصحنه حاضر بودند، مشاهده شد تنها در ۳۱ درصد موارد یک نفر برای کمک اقدام میکند. این تحقیق از این نظریه حمایت
میکند که «اگر افراد دیگری در یک موقعیت خاص حاضر باشند، بیشتر افراد به دیگران نگاه میکنند تا رفتار خود را مطابق
با رفتار آنها تعیین کنند». در بیشتر مواقع، هیچکس حرکتی انجام نمیدهد: در اصل افراد کنار میایستند و منتظر
میمانند تا دیگران اقدام کنند.
در آزمایشی دیگر (لاتان و دارلی، ۱۹۶۸) شرکتکنندگان در اتاقی قرار میگرفتند و پرسشنامهای را پر میکردند. درحالیکه مشغول تکمیل پرسشنامه بودند، دود به داخل اتاق وارد میشد. این آزمایش در شرایط متفاوتی انجام میشد:
نتیجه چه شد؟ آیا کسی واکنش نشان داد و اتاق را ترک کرد تا گزارش ورود دود به اتاق را بدهد؟
در حالت اول، ۷۵ درصد از افراد مورد آزمایش اتاق را ترک کردند و گزارش دادند دود به اتاق واردشده است. در شرایط آزمایشی دوم فقط ده درصد از آزمایششوندهها اتاق را ترک کردند تا گزارش ورود دود را بدهند. در حالت سوم، ۳۸ درصد واکنش نشان دادند.
این آزمایش نیز این ایده را تأیید کرد که ما برای ارزیابی رفتارمان به دیگران نگاه میکنیم. این تحقیق نشان میدهد که این نظریه، مخصوصاً در شرایطی که ما درباره چیزی مطمئن نیستیم، صدق میکند.
مردم برای ارزیابی رفتار خود به دیگران نگاه میکنند. این تحقیق نشان میدهد که این نظریه، مخصوصاً در شرایطی که افراد درباره چیزی مطمئن نیستند، صدق میکند.
مقالهای در سال ۱۹۹۵ در روزنامه نیویورکتایمز باعث ایجاد تردید درباره مقاله اولیه درباره حادثه کیتی گنوز شد. مقاله این نظر را تقویت میکرد که درباره تعداد شاهدان حاضر درصحنه بزرگنمایی شده است. بر اساس تحلیلهای بعدی و بر پایه دادهها و بررسی صحنه جنایت، این موضوع محتمل است که چند نفر (اما نه لزوماً ۳۸ نفر) چیزی را شنیده یا دیدهاند و همچنین ذکر میکرد که این اشخاص ممکن است بهسختی متوجه اصل داستان شده باشند. هنوز هم مسیر تحقیقاتی که با مفهوم «اثر ناظر» شروع شد به قوت خود باقی است و دادهها نگهداری میشوند.
در تحقیقی که سال ۲۰۰۰ توسط مار کی انجام شد، او به دنبال پاسخ به این سؤال بود که آیا اثر ناظر در محیطهای گفتوگوی آنلاین (CHATROOM) نیز کاربرد دارد یا خیر.
نتیجه چه بود؟ جنسیت تأثیری ندارد. گفتنی است این تحقیق در آمریکا انجامشده و ممکن است بررسی تأثیر فاکتور جنسیت در میزان زمان انتظار برای پاسخگویی، در کشور ماایران، نتیجه متفاوتی داشته باشد. اما حضور افراد بیشتر در محیط گفتوگو باعث شد زمان طولانیتری سپری شود تا کسی اولین پاسخ را به درخواست کمک بدهد. با افزوده شدن هر فرد جدید به محیط گفتوگو تقریباً سه ثانیه بیشتر طول میکشید تا اولین پاسخ به درخواست کمک دریافت شود.
بهطور مثال، با حضور تنها دو نفر در محیط گفتوگو سی ثانیه برای دریافت پاسخ سپری شد؛ در حضور نوزده نفر حدود ۶۵ ثانیه طول کشید تا پاسخ دریافت شود؛ اگر فردی خاص نیز مخاطب قرار میگرفت، وضعیت شبیه به حالتی بود که تنها یک نفر در محیط گفتوگو حضور داشت؛ یعنی حدود سی ثانیه برای دریافت پاسخ زمان میگذشت.
تصور کنید در یک فروشگاه زنجیرهای به دنبال خرید تلویزیون هستید. در برابر یکی از تلویزیونها میایستید تا مسابقات اتومبیلرانیای را که در حال پخش است تماشا کنید. در همین حال، یکی از عابران ناظران را متوقف میکنید و از او میپرسید: «درباره این تلویزیون چه نظری داری؟ آیا حاضری آن را بخری؟ اگر میخواستی دوباره تلویزیون بخری، آیا آن را انتخاب میکردی؟» او نظرش را به شما میگوید و میرود. شما فرد (ناظر) بعدی را میبینید و به او میگویید: «سلام، آیا این تلویزیون را داری؟ نظرت درباره آن چیست؟» او نظرش را به شما میگوید و میرود. شما حدود سیزده ساعت در فروشگاه تمام نظرات عابران را جمعآوری میکنید و این تا ادامه پیدا میکند تا شما به حس اطمینان برسید.
صحنه مسخرهای به نظر میرسد؟ این موضوع در «دنیای واقعی» مسخره است، اما در فضای مجازی بههیچوجه مسخره نیست. در یک وبسایت شما نیاز به سیزده ساعت زمان برای جستوجوی محصولات نخواهید داشت. در حالت آنلاین بازخوردهای مشتری بسیار سریعتر است. بهراحتی میتوانید با بررسی امتیازدهیها و نظرات مشتری درباره یک کالا، دادههای موردنیاز را جمعآوری کنید. با اشتیاق زیاد نظرات افرادی را که نمیشناسیم، میخوانیم و این نظرات روی تصمیمات ما درباره خرید، مثلاینکه چه بخریم، کی بخریم، چگونه بخریم، چرا بخریم و... بسیار مؤثر است. ما نظر دهنده را نمیشناسیم، نمیدانیم کجا زندگی میکند یا چه علاقهمندیهایی دارد و اینکه آیا اصلاً شبیه ماست یا نه اما به نظراتش اعتماد میکنیم. ما اگر ببینیم در امتیازدهی، محصولی یک ستاره از پنج ستاره گرفته است، سریعاً از خرید منصرف میشویم و حتی به محصول نگاه هم نمیکنیم. این، همان تائید اجتماعی در کارهاست.
تائید اجتماعی چگونه بر استفاده ما از وبسایت تأثیر میگذارد؟ امتیازدهی و نظرات در فضای مجازی، تأثیر قوی بر نظرات ما دارند و بیشترین تأثیر آنها نیز در سطح ناخودآگاه اتفاق میافتد.
راههای زیادی برای استفاده از ارزیابی وجود دارد که برخی مؤثرترند.
برای مثال، سایتی را در نظر بگیرید که هیچ اطلاعات امتیازدهی در صفحه اول قرار نداده است و باید یک محصول خاص را پیشازاین که امتیازبندی آن محصول را دیده باشیم انتخاب کنیم. در این حالت این وبسایت از اعتبار دهی اجتماعی بهخوبی استفاده نکرده است.
نمایش ندادن امتیازبندی محصول نتایج منفی در بازدیدکنندگان دارد. برای مثال، ممکن است تا زمانی که بازدیدکننده منتظر است که صفحه محصول باز شود تا امتیازبندی و مشخصات آن را بررسی کند توجهش را از دست بدهد و یا اینکه بازدیدکننده اصلاً به خودش زحمت ندهد یک صفحه دیگر را بررسی کند تا امتیازبندی محصول را مشاهده کند و سایت را ترک میکند.
هیچ نقد و بررسی با امتیازبندی در صفحه اول محصول وجود ندارد. امتیازبندی و نقدها در صفحه بعدی قرارگرفته است اما با این کار یک شانس خوب برای جذب مشتری را ازدستدادهاند.
نمایش امتیازبندی محصول در وبسایت کار بسیار درستی است. در برخی وبسایتها حتی این امتیازبندی بر اساس معیارهای مختلفی چون تعداد مشاهدات و سطح رضایت نمایش داده میشود؛ حتی گاهی تعداد افرادی که محصول را بررسی کرده و درباره آن نظر دادهاند نیز نمایش داده میشود. هر چه تعداد نظرات بالاتر باشد، تأثیر بیشتری ازنظر تائید اجتماعی خواهد داشت.
چه جالب، 499 نظر دهنده! آنها حتی دارای دستههای مختلف رتبهبندی هستند.
درنهایت، میتوان به ارائه نظرات، نقدها و امتیازدهی مخاطبان سایت اشاره کرد که میتواند بسیار مفید باشد.
یکی دیگر از متغیرهای کمککننده در تصمیمگیری، نشان دادن تعداد افرادی است که محصول را خریدهاند. هرچه خریداران یک محصول بیشتر باشند، نشان از آن است که آن محصول دارای ویژگیهای جذابی است. دی وریس و پراین (۲۰۰۷) درباره شیوه تأثیر سیستمهای پیشنهاددهنده بر تصمیمات بازدیدکنندهها هنگام خرید دوربین دیجیتال (شرط محصول) و انتخاب مقاصد توریستی (شرط تجربه) مطالعه کردند. محققان میخواستند بررسی کنند سیستمهای پیشنهاددهنده چگونه بهصورت یکسان روی محصولات و تجربیات مؤثر است. هنگامیکه سیستمهای پیشنهاددهنده در فروش محصولی خاص فعالیت داشتند، آن محصول حدود بیست درصد فروش بیشتری نسبت به مواردی که در سیستم پیشنهاددهنده نبودند، داشت. اگر پیشنهاددهندهها روی یک مقصد توریستی خاص تمرکز میکردند، آن مقصد، ده درصد بیش از سایر مقاصد انتخاب میشد. اگر از تصویر فرد توصیهکننده هم در کنار توصیه قرار میگرفت انتخاب تجربه گردشگری به بیست درصد افزایش پیدا میکرد. درصورتیکه افراد در پروفایل خود عکس خود را قرار دهند یا مشخصاتی در پروفایل خود ثبت کنند که نشان دهد این نظر مربوط به یک فرد واقعی است، میتواند تأثیرگذاری بیشتری بر تصمیمگیری مشتریان داشته باشد. درصورتیکه افراد در پروفایل خود عکس خود را قرار دهند یا مشخصاتی در پروفایل خود ثبت کنند که نشان دهد این نظر مربوط به یک فرد واقعی است، میتواند تأثیرگذاری بیشتری بر تصمیمگیری مشتریان داشته باشد.
یکراه مؤثر دیگری این است که نشان دهید افراد دیگر واقعاً چه خرید کردهاند.
تنها یکراه وجود دارد که ذهن خودآگاه ممکن است در موضوع تصمیمگیری وارد شود و نقش ایفا کند. گاهی (البته بهندرت) ما مشکوک میشویم. این تردید زمانی اتفاق میافتد که اطلاعاتی داریم که ما را نسبت به امتیازبندی مشکوک میکند. برای مثال، یکی از دوستان شما میگوید شرکت الف افرادی را استخدام میکند تا نظرات مثبتی درباره محصولات در وبسایتها قرار دهند و همین باعث میشود شما از خود بپرسید: «اگر تمام این نظرات جعلی باشد چه میشود؟»
در اینجاست که کورتکس شما (مغز جدید) با ذهن قدیم مخالفت میکند. مغز قدیم میگوید «میخواهم شبیه دیگران باشم» حتی اگر شما متوجه خطور این فکر نباشید؛ اما مغز جدید میگوید: «شاید این اطلاعات دقیق نیست». بااینحال، احتمالاً مغز قدیم پیروز خواهد شد. اگر نظرات و نقدهایی را بخوانید که صد درصد مثبت نباشد (مصنوعی به نظر نرسد) و افرادی که این نظرات را نوشتهاند شبیه «افراد حقیقی» که واقعاً از محصول استفاده کردهاند به نظر برسند، باعث میشود مخالفتهای مغز جدید تأثیر خودش را از دست بدهد و شما به نظرات اعتماد میکنید.
رتبهبندی، امتیازدهی و نقدها درباره یک محصول بهطور ناخودآگاه نیاز ما برای ارزشیابی اجتماعی را فعال میکند. درعینحال این ارزیابی اجتماعی توجیه منطقیای را که برای بعد از تصمیمگیری نیاز داریم بهصورت ناخودآگاه به ما میدهد. دادهها، نمودارهای گرافها و آمارها به ما این حس را میدهند که داریم تصمیم عاقلانهای میگیریم.
افزودن آمارها باعث میشود ما تصور کنیم تر حال گرفتن یک تصمیم منطقی هستیم
آمارها و نمودارها این دیدگاه را به ما القا میکند که در حال گرفتن تصمیمات منطقی هستیم، حتی اگر تصمیم ما بر اساس فرایند ناخودآگاه باشد.
دادهها، نمودارها، گرافها و آمارها به ما این حس را میدهند که داریم تصمیم عاقلانهای میگیریم.
نهتنها آمار، بلکه نمودار میلهای از نظرات (چه بهصورت برآیند نظرات کاربران و چه نظر یک کاربر خاص) درباره ویژگیهایی از محصول هم میتواند به گرفتن تصمیمی منطقی (البته ازنظر مشتری) کمک کند.
قویترین نوع نقدها و رتبهبندیها، داستانگوییها و بیان تجربیات واقعی کاربران است. برای اطلاعات بیشتر درباره قدرت داستانگویی، به فصل ۱۰ مراجعه کنید.
در وبسایتی که در ادامه بررسی میشود، مدیران وبسایت اطلاعاتی پیرامون شخصی که نقد را نوشته است ایجاد کردهاند؛ همچنین خلاصهای از تجربیات شخصی فرد از محصول را نیز بیان کردهاند. در اصل، مدیران وبسایت تا برای مخاطبان شخصیتسازی کردهاند و هنگامیکه این متن به فاکتورهای داستانی اضافه میشود، نقد ارائهشده را قویتر میکند.
قویترین نوع نقدها و رتبهبندیها، داستانگوییها و بیان تجربیات واقعی کاربران است. این نقدها، چه درباره محصول و چه درباره شرکت، میتواند برای خوانندگان جذاب باشد و بر تصمیمگیری آنها تأثیر گذارد. در حالت ایده آل، اطلاعاتی که در مورد نظرها ارائه میشود باید دقیقتر از نام و موقعیتی باشد که در اینجا مشاهده میکنید. بعداً در این فصل اطلاعات بیشتری در مورد آن خواهید آموخت.
قسمت «شخصیت» پیرامون فرد و نحوه استفادهاش از محصول به ما اطلاعات میدهد. در سمت چپ نیز داستان استفاده از محصول بیانشده است که بهعنوان یک تجربه واقعی برای مخاطب جذاب است.
بازخوردهای مشتریان صرفاً محدود به محصول مورداستفاده خودشان نیست بلکه میتوانند نظرات خود را درباره سایر محصولات شرکت نیز ارسال کنند.
نظرات درباره شرکت یا سایت بهطورکلی نیز مؤثر هستند.
بازخوردهای منتقدان، هنگامیکه اطلاعات بیش از صرفاً یک نام و تاریخ ارسال نظر درباره کاربر وجود داشته بسیار قدرتمندتر میشود.
ما به نظرات افرادی که میشناسیم و اعتماد داریم گوش میدهیم. اگر در حال مراوده با یک غریبه باشیم، بهصورت ناخودآگاه دنبال تعیین شباهتهای او با خودمان هستیم (برای اطلاعات بیشتر درباره مفهوم شباهت، به فصل ۸ مراجعه کنید). ما همچنین بسیار تحت تأثیر داستانها قرار میگیریم. درباره این موضوع در فصل ۱۰ صحبت خواهیم کرد.
با جمعبندی مطالب، چه نوع بررسی و نظرهایی بیشترین تأثیر را بر ما دارند؟ میتوانیم بگوییم ما بیشتر تحت تأثیر نقدهایی قرار میگیریم که:
در مثال زیر، حداقل کاری که انجامشده، این است که نام کامل شخص و شرکتش ذکرشده است.
اطلاعات کاملتر درباره نویسنده باعث شده تأثیر نقد یا نظر بیشتر شود و معتبرتر به نظر برسد.
ارزیابی و تائید اجتماعی نهتنها بر تصمیمات خرید ما اثر میگذارد، بلکه روی سایر رفتارهای ما، از قبیل چگونگی تجربه ما از یک وبسایت، نیز تأثیر دارد. برای مثال، وجود یک فیلم با امتیاز و بازدید بالا ممکن است موجب شود ما هم این فیلم را ببینیم؛ بنابراین بر رفتار ما نیز تأثیر داشته است. نشان دادن اینکه چه تعداد افراد یک فعالیت مشخص را در وبسایت انجام دادهاند، بسیار مؤثر است. در ادامه، مثالی از رتبهبندی فیلمها در سایت اشتراکگذاری فیلم ارائهشده است که نشان میدهد از دو عامل «میزان بازدید» و «علاقهمندی مخاطبان» بهخوبی برای اثرگذاری بر تصمیم بازدیدکننده استفادهشده است.
رتبهبندی فقط برای محصولات نیست. در اینجا افراد ویدیوها را رتبهبندی میکنند.
یک ترفند جالب این است که به بازدیدکننده نشان دهیم سایر مخاطبان در حال حاضر مشغول چه فعالیتی در وبسایت هستند. در مثال زیر میتوان دید سایر مخاطبان در حال حاضر کدام ویدئوها را موردتوجه قرار دادهاند.
نمایش تعداد بازدیدها باعث میشود مخاطب حس کند فیلم (محصول) مهمی است که این تعداد بازدید بالا داشته است. همچنین نمایش تعداد افرادی که به این فیلم یا محصول نظر مثبت دادهاند نیز در تصمیمگیری مؤثر است
و در آخر این نکته جالب است: «افراد دیگر حاضر در وبسایت در حال حاضر چهکاری انجام میدهند؟»
حتی بهتر از همه، به من نشان دهید که مردم در حال انجام چهکاری هستند.
وقتی مطلع میشویم دیگران محصولی را تجربه کردهاند، یا در وبسایت چه فعالیتی داشتهاند و یا هماکنون چه فعالیتی در وبسایت دارند، درواقع ما نیز به انجام همان کار ترغیب میشویم.
ما همان کاری را که دیگران انجام دادهاند تکرار میکنیم.
ما به سمت هماهنگی و تعلق داشتن به گروه (مجموعه افرادی که یک کار را انجام دادهاند) کشیده میشویم.