در مورد تمام چیزهایی که در یک روز معمولی مشاهده میکنید فکر کنید. چشم شما دائماً در حال تحریک بصری است اما شما به آنچه میبینید واکنش نشان نمیدهید و از بسیاری از آنها، بدون اینکه مغز و بدن واکنش نشان دهد، میگذرید.
بااینحال چیزهای خاص باعث واکنش سریع و قوی میشوند. اگر چیزی را که بهطور بالقوه خطرناک است مانند مار، آتش و یا سایهای در تاریکی مشاهده کنید، مغز و بدن شما بهسرعت واکنش نشان میدهند.
با توجه به اینکه دید پیرامونی ناحیهای بزرگتر از دید مرکزی را پوشش میدهد و همچنین دید پیرامونی تعیینکنندهی جایی است که نگاه میکنید، این نتیجهگیری منطقی است که دید پیرامونی حساسیت بیشتری نسبت به دید مرکزی دارد و به مناظر خطرناک با سرعت بیشتری واکنش نشان میدهد. دیمیتری بیل و گروهش این ایده را آزمایش کردند.
تصور کنید در حال قدم زدن با اجدادمان، در یک علفزار، در هزاران سال پیش هستیم. اگر از گوشه چشم (دید پیرامونی شما) متوجه شوید که شخص ایستاده در سمت چپ شما ناگهان چهرهای خشمگین به خود گرفته است، این اطلاعات بهاحتمالزیاد برای شما مفید خواهد بود و شاید شما را زنده نگه دارد.
بهطور مشخص افراد به نشانههای عاطفی در چهره اطرافیانشان حساس هستند، بهخصوص اگر شکل صورت بیانگر شگفتی یا ترس باشد.
بیل و گروه او تحقیق کردند که آیا افراد در دید پیرامونی، اثرات عاطفی در صورت را سریعتر و دقیقتر از دیگر جنبهها در چهره، مانند جنسیت تشخیص میدهند.
مغز در هنگام تجزیهوتحلیل و تفسیر یک چهره، از غشای گوشهای و شقیقهای و همچنین قسمت ویژهای به نام «ناحیه دوکی قدامی» که بیشتر از طریق دید مرکزی تحریک میشود، استفاده میکند.
برای اینکه تشخيص وحشت در چهره اشخاص دیگر بتواند فرد را زنده نگه دارد، بیل فرض کرد که اين تصاوير بهطور خودکار و بهسرعت از طريق يک جريان شبه غشایی از دید پیرامونی به سمت آميگدال میرسد و این ناحیهای متفاوت از نواحی متداول یعنی غشای گوشهای و شقیقهای و ناحیه دوکی قدامی است که از طریق دید مرکزی تحریک میشود.
محققان تصاویری از افراد با نشانههایی از ترس یا انزجار در صورت را مورداستفاده قراردادند و سرعت شرکتکنندگان در تشخیص این نشانهها را اندازهگیری کردند. آنها همچنین یک وظیفه شناسایی جنسیتی را اضافه کردند که در آن شرکتکنندگان بایستی شناسایی کنند که آیا چهرهای خنثی (بدون نشان دادن احساس عاطفی) که به آنها نشان داده میشود یک مرد است یا یک زن. این وظیفه شناسایی جنسیتی خنثی بهعنوان یک عامل کنترل جهت مقایسه در برابر علائم ترس و انزجار مورداستفاده قرار گرفت. برای همه تصاویر، گاهی اوقات شرکتکنندگان تصاویر را در دید پیرامونی دیدند و گاه در دید مرکزی.
ثابت شد که فرضیه بیل درست است. افراد به تصاویری از چهرههای وحشتزده، وقتیکه در دید پیرامونی نشان داده میشدند، واکنش بیشتری نشان میدادند تا زمانی که تصاویر در دید مرکزی نشان داده میشد. آنها همچنین نسبت به نشانههای عصبانیت در دید پیرامونی سریعتر از دید مرکزی واکنش نشان میدادند، اما نه بهسرعت نشانههای ترس. در وظیفهای که شرکتکنندگان باید جنسیت تصویر را شناسایی کنند، در زمان واکنش بین دید مرکزی و پیرامونی تفاوتی وجود نداشت.
همچنین مشخص شد علاوه بر زمان واکنش سریعتر به تصاویر حاوی اثرات ترس، شرکتکنندگان میتوانستند این اثرات را در دید پیرامونی دورتری نسبت به تصاویر اثرات عصبانیت یا جنسیت، شناسایی کنند.
طراحان معمولاً قصد ترساندن مخاطبانشان را با طرحهای خود ندارند، اما اغلب آنها میخواهند تماشاگر را جذب کنند. همانطور که قبلاً در این فصل ذکر شد(اینجا را ببینید)، بین طراحان تمایل برای قرار دادن اطلاعات بسیار ناچیز در دید پیرامونی بینندگان وجود دارد. اگر میخواهید توجه را سریعاً جلب کنید و اگر متناسب با محتوا و برند آنچه در حال طراحی هستید باشد، از تصاویر احساسی و خطرناک در دید پیرامونی استفاده کنید.