برای تماشای ویدیویی درباره تحقیقات عفیور و ناس اینجا را ببینید.
میدانم که عموماً فکر میکنند که قادر به انجام چندوظیفه بهطور همزمان هستند، اما نتایج تحقیق واضح است: افراد نمیتوانند چندین کار را همزمان انجام دهند. (استثناء یک امکان وجود دارد که در ادامه به آن میپردازم.)
برای سالها تحقیقات روانشناختی نشان داده است که افراد میتوانند در یکزمان تنها یک کار را انجام دهند. شما فقط میتوانید در یکزمان در مورد یکچیز فکر کنید. شما فقط میتوانید یک فعالیت ذهنی را در یکزمان انجام دهید. به همین ترتیب شما میتوانید صحبت کنید، یا بخوانید. شما میتوانید بخوانید یا تایپ کنید. شما میتوانید گوش دهید یا بخوانید، اما تنها یک کار در یکزمان. ما در سوییچ کردن سریع بسیار مهارت داریم، بنابراین فکر میکنیم چندوظیفهای هستیم، اما در حقیقت نیستیم.
تحقیقات یک استثنای ممکن را کشف کرده است: اگر شما یک کار فیزیکی را انجام میدهید که تابهحال آن را بسیار انجام دادهاید و در انجام آن خیلی خوبید، پس میتوانید این کار فیزیکی را در حین انجام یک کار ذهنی انجام دهید. بهاینترتیب اگر شما یک بزرگسال هستید و یاد گرفتهاید که قدم بزنید، میتوانید همزمان گام بردارید و صحبت کنید. خوب شاید. حتی پیادهروی و صحبت کردن همزمان هم همیشه کار راحتی نیست. مطالعهای که توسط ایری هیمان (2009) انجام شد نشان داد افرادی که در حین قدم زدن با تلفن همراه خود صحبت میکنند بیشتر (به معنای واقعی کلمه) احتمال دارد به افراد تنه بزنند و متوجه آنچه در اطرافشان میگذشت نبودند. محققان یک نفر را در لباس دلقک سوار بر یک تک چرخه کردند. افرادی که در حال حرف زدن با تلفن همراه از آن محوطه عبور میکردند احتمالاً متوجه دلقک نشدند و یا آن را به یاد نیاوردند.
در بسیاری از نقاط ایالاتمتحده در حال حاضر، در دست داشتن تلفن همراه در حین رانندگی، غیرقانونی است، اما استفاده از هندزفری برای پاسخگویی به تلفن همراه در هنگام رانندگی، آزاد است. در این تفکر وجود ایرادی وجود دارد. در دست داشتن تلفن همراه مشکلساز نیست، این مکالمه که با شخص دیگری است که شمارا با مشکل مواجه میکند. هنگامیکه شما یک مکالمه تلفنی دارید، توجه شما به گفتگو است، بنابراین توجه شما به رانندگی نیست. اینیک مشکل توجه است، نه یک مشکل نداشتن دستآزاد.
گوش دادن به مکالمه یکطرفه (نیمه مکالمه) منابع ذهنی بیشتری از شما مصرف میکند، زیرا اطلاعات کمتری قابل پیشبینی است. شما نسبت به آنچه در نیمه دیگر مکالمه نمیشنوید در حال تعلیق هست. لورن امبرسون (2010)، شرکتکنندگان را در مورد فعالیتهای ذهنی مختلفی مورد آزمایش قرارداد. آنها هنگامیکه هر دو طرف یک تماس تلفنی را میشنیدند کارایی بهتری از خود نشان میدادند نسبت به زمانی که آنها نیمی از آن را میشنیدند. محققان عوامل صوتی (کیفیت صدای و غیره) را نیز موردبررسی قراردادند، بهاینترتیب آنها نتیجه گرفتند که این تفاوت به این دلیل رخ میدهد که نیمه دیگر مکالمه غیرقابلپیشبینی است. ازآنجاکه شرکتکنندگان در مورد نیمی از مکالمه که نمیشنوند فکر میکنند، به کارهایی که در دست دارند توجه نمیکنند.
ایل عفیور و کلیفورد ناس (2009) یک سری مطالعات را در مورد دانشجویان انجام دادند و مشخص کردند که آنها در انجام چندوظیفهای بهتر از جمعیت عمومی نیستند. آنها یک پرسشنامه را تهیه کردند که از افراد پرسید که چندگونه رسانه مختلف را همزمان استفاده میکنند. آنها سپس افرادی را که در هر یک از دو انتهای طیف بودند انتخاب کردند: استفادهکننده چندرسانهای سنگین (HMM) و استفادهکننده چندرسانهای سبک (LMM).
بعداً، آنها از افراد هر گروه خواستند که کارهای مختلفی را انجام دادند. بهعنوانمثال، آنها دو عدد مستطیل قرمز تنها و یا دو مستطیل قرمز را که توسط چهار یا شش مستطیل آبی احاطهشده بودند را نشان دادند. این اشیاء دو بار فلاش میزدند و شرکتکنندگان میبایستی تصمیم بگیرند که آیا دو مستطیل قرمز از اولین فلاش به فلاش دوم منتقلشدهاند یا خیر. از آنها انتظار میرفت که مستطیل آبی را نادیده بگیرند.
نتایجی که به دست آمد مخالف آنچه بود که آنها فکر میکردند میتوانند پیدا کنند. LMM ها توانستند مستطیلهای آبی را نادیده بگیرند، اما HMM زمان بیشتری را صرف نادیده گرفتن مستطیلهای آبی کردند و درنتیجه کار بسیار بدتر از گروه دیگر بود. بعد آنها فعالیتهایی را انجام دادند که حروف و اعداد را شامل میشدند. نتایج همیشه یکسان بود: HMM ها نسبت به محرکهای نامربوط نسبت به LMM ها بیشتر پریشان بودند و در انجام وظایف ضعیف عمل میکردند.
برای تماشای ویدیویی درباره تحقیقات عفیور و ناس اینجا را ببینید.